تربیت پهلوانی در ایران
تربیت «رادمردی و پهلوانی» نتیجه ی قدیمی ترین تربیت سنتی و اجتماعی ایرانیان بود و پهلوانان نمونه های زیبا و کامل شهامت اخلاقی، دلیری، سلحشوری و مردانگی بودند.
نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
تربیت «رادمردی و پهلوانی» نتیجه ی قدیمی ترین تربیت سنتی و اجتماعی ایرانیان بود و پهلوانان نمونه های زیبا و کامل شهامت اخلاقی، دلیری، سلحشوری و مردانگی بودند.
همه ی فنون رزمی و میدانداری به «کشتی» ختم می شد و همین شیوه، کمال خود را در تجدید آیین پهلوانی و رادمردی نشان می داد.
مؤثرترین و در عین حال واقعی ترین نمونه مردان در نزد ایرانیان، قهرمانان و پهلوانانی بودند که حسن خلق، هوشمندی، عفت و تنومندی جسم را توأمان داشتند.
علاقه آنان به حفظ این سنت ها و پاسداری از آن موجب بود که رسم «پهلوانی» و آیین «رادمردی» ا زگذشته های دور تا به امروز نزدایرانیان ماندگار باشد و چنان که پیش از این رفت، رویارویی با اهریمن، اهریمن خویی و اهریمن صفتان به عنوان «دکترین»، استراتژی و بالاخره آیین پذیرفته شده ی مردمی شد که منشأ خلق و پیدایش خود و فلسفه ی آمدن و رفتن در صحنه ی حیات را جدال با «اهریمن» می دانستند. از این رو می توان بر سرلوحه ی حیات آن ها دو عبارت «آمدن برای جنگیدن» و «جنگیدن برای دفع اهریمن» را نگاشت.
در این نوع دریافت «صورت و سیرت» عمل یکی است و «اخلاق» پهلوانی نه به عنوان امری عارض شده بر اعمال که خود اعمال است. اگر امروز خلاف این تلقی صورت می گیرد به دلل اشتباه ماست که با فاصله ای دراز به ورزش گذشته می نگریم. که اگر چنین نبود، نیک درمی یافتیم که میان این نوع دریافت از بودن و آمدن آدمی و آنچه که انجام می دهد (اعم از اعمال فردی و جمعی) فاصله وجوددارد.
جدایی دهشتناک میان عمل و نظر، ابتلاء امروزین همه ی اقوام مسلمان است و این دریافت غلط، از امور موجب شده است تا آنان سعی در آن داشته باشند که عمل و صورت را از اقوام دیگر اخذ کنند و به غلط، توقّع داشته باشند که «سیرت پیشین» و محتوای مطلوب گذشته ی خودی از میانه ی آن برخیزد.
در واقع باید گفت پهلوانی، قبل از آن که صورتی بیرونی داشته باشد، مفهومی است درونی و ویژه، که آدمی نخست آن را حاصل می کند و بعد مصداق بیرونی اش را خود برمی گزیند.
مطالعه در احوال مردم این سرزمین (در گذشته) نشان می دهد که این «مصداق و مفهوم» همراه و عجین با هم در «آیین پهلوانی» متجمع بوده است. اما، انسان امروز با ضرب و زور، سعی در همراه کردن طیف کم رنگی از «صورت اخلاق» با اعمال و کردارش دارد. اعمالی که خود در حقیقت باعث و عامل بی اخلاقی اند.
این موضوع در ورزش امروز خود را به صورت «بازی» می نمایاند. خلاص شدن از روح پوشیده و پنهان این ورزش ورزش امروز ممکن نیست؛ چرا که این روح پنهان و حاکم بر صورت و کالبد است که کار سازی می کند.
تربیت پهلوانی، تربیت مردان جنگی، سلحشور و جوانمرد را در پی داشت و هر یک از این فنون، شیوه ها و مراحل گام به گام جوانان مبتدی را به هدف غایی که همان پرورش روح پهلوانی بود نزدیک ساخت.
تصویر واضح این نظام تربیتی در آثاری چون «شاهنامه فردوسی» و دیگر آثار فرهنگی به چشم می خورد.
قصه پهلوانان و از جمله جهان پهلوانی «زال» و پس از او «رستم» را همگان شنیده اند.
«پهلوانان» در هر دوره، پس از پشت سرنهادن مراحل سخت تربیتی و اثبات پهلوانی خود در میدان رقابت با پهلوانان به مقام جهان پهلوانی می رسیدند و تنها آن که از نظر اخلاق سرآمد و از توانایی بیشتری برخوردار بود، به مقام قهرمانی می رسید. در واقع «پهلوانی» درخود معنی اخلاقی ویژه ای داشت.
شاید هیچ یک از ثمرات مستتر در میان مراحل تربیتی مهم تر از حصول به معرفت نباشد. چنان که «از قدیمی ترین روزگار در ایران» معرفت از اصول و شرایط مقام پهلوانی بوده و تنها زورمندی و تنومندی برای کسب عنوان پهلوانی کفایت نمی کرده است، چرا که پهلوان یعنی «انسان نیرومند اهل معرفت.»
«اهل معرفت کسی است که درباره ی کلیه ی مسایل تفکر و تأمل کند و در امور صحیح و سقیم تعقّل نماید و قدرت تمییز و تشخیص داشته باشد. و تقوا و راستی و خداشناسی پیشه سازد و نیکی و کمال را هدف زندگی شناسد.» (1)
از همین روست که «پهلوانان» همیشه مورد توجه خاص مردم بوده اند و حتی پادشاهان و امیران در هنگام درماندگی به ایشان مراجعه می کردند تا به نوعی دستگیر آنان در مهلکه باشند.
درکتب حماسی و تاریخی که از قدیم الایام باقی است، همواره از پهلوانان نامی به ویژه «رستم» به نیکی یاد شده است.
«رستم»، «قارن»، «طوس»، «گودرز» و دیگران، پهلوانانی بودند که در جلسات مشورتی یار همیشگی سلطان و پادشاه عصر می شدند و بی مشورت آنان هیچ امر بزرگی تحقق نمی یافت. نکته ی قابل توجه آن است که آنان، همواره خود را حامی سرزمین دل و جان و حصن حصین آیین آسمانی می دانستند و بریده از تعلقات پستی ملکی، رسم تاج بخشی و جوانمردی پیشه می ساختند.
«تربیت پهلوانی» غایت و مقصود «تربیت بدنی» و ورزش بود. چنان که در تربیت جوانان این امر مرعی بود و مرحله به مرحله آنان را ازمراتب پایین عبور می دادند تا مهّیای رسیدن به رتبه ی عالی پهلوانی و متّصف شدن به صفات ویژه ی آن صفت شوند.
شاهنامه، دایرة المعارفی است بزرگ از نام و کنش سردارانی که در کسوت پهلوانی نام خود را ماندگار ساخته اند. اما، عنوان «جهان پهلوانی» تنها از آن پهلوانی بود که هم در میدان کشتی و رزم و هم در میدان جوانمردی پشت همه پهلوانان هم عصر خویش را به خاک رسانده بود. چنانکه «رستم» جهان پهلوان ایران باستان، هیچ گاه پشتش به خاک آشنا نشد و در همه ی عمر و به وقت خطر افتادن کیان این سرزمین، حضور جوانمردی چون او نوید دهنده فتح و پیروزی بود.
نام و عنوان عموم پهلوانان در آثار فرهنگی مضبوط است.
صاحب «مجمل التّواریخ و القصص» درمعرفی سلاطین و سرداران قبل از اسلام می نویسد:
اندر عهد نوذر و زاب پهلوانی به زال رسید.
اندر عهد کیقباد رستم پسر زال نوخاسته بود.
اندر عهد کیکاووس جهان پهلوانی رستم کرد.
اندر عهد لهراسب بازماندگان بودند. از پهلوانان کیخسرو واسفندیار پسر گشتاسب نوخاسته بود. (2)
خصلت پهلوانی که منبعث از اخلاق پهلوانی و معرفت بود، پهلوانان را بر آن می داشت که چشم از تنعّمات و غنایم بپوشند و همواره آزادمرد و یکتا بمانند. از همین رو لقب «تاج بخش» از آن رستم شده بود و هریک از پادشاهان هم عصرش به نوعی مدیون او بودند.
در کتاب «ایران نامه» در ذکر دولت اشکانی آمده است:
قارن، اسپهبد، سورن، مهران، گیوپترن یا گودرز، رُک این ها را پهلوانان یا پهلوان می نامیدند و او که برهمه برتری داشت جهان پهلوان می شد و رتبه ی مخصوصی داشت. (3)
در دیگر کتب تاریخی نیز، اسامی جهان پهلوانان ایران در ادوار گذشته به ترتیب ذکر شده است. جهان پهلوانان زیر در زمره ی مشاهیر اعصار گذاشته اند:
پهلوان فیله همدانی قرن 7 هجری
پهلوان محمد بن ولی الدین خوارزمی (پوریای ولی) قرن 8 هجری
پهلوان عبدالرزاق بیهقی قرن 8 هجری
پهلوان اسد کرمانی قرن 8هجری
پهلوان حیدر تیرگرقرن 9 هجری
پهلوان مفرد قلندر قرن 9 هجری
پهلوان ندافی عراقی اصفهانی قرن 10 هجری
پهلوان میرزا بیگ کاشی قرن 12 هجری
پهلوان کبیر اصفهانی یزدی (یزدی بزرگ) قرن 13 هجری
پهلوان اکبر خراسانی قرن 13 هجری
پهلوان صادق قمی قرن 13 هجری
پهلوان حاج سید حسن شجاعت قرن 13 هجری(4)
پی نوشت ها :
1. نقش پهلوانی ونهضت عیاری، ص 72.
2. مجمل التواریخ و القصص، صص 93 90.
3. ایران نامه، ج 3، ص 180.
4. نقش پهلوانی، صص 68ـ67 با تلخیص.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}